زمان جاری : چهارشنبه 02 خرداد 1403 - 7:46 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



mina_sams آفلاین



ارسال‌ها : 83
عضویت: 15 /6 /1390
محل زندگی: رویاها
تشکرها : 27
تشکر شده : 22
پاسخ : 2 RE حکایتهای اجتمایی وآموزنده
اين كه ديگه خودكشي نداره !

ژاپن كه بودم يه روز دوشنبه رفتم سر كار. ديدم تو خيابون پر پليسه و شلوغه. وضع غير عادي بود. يه كم پرس و جو كردم ديدم يكي خودكشي كرده. البته اينقدر تو ژاپن خودكشي زياد بود كه ديگه خيلي جاي تعجب نداشت. فهميدم طرف مهندس پيمانكار ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحويل صاحب اش بده. روز جمعه ساختمان كارش تموم نشده بود. مهندس پيمانكار از صاحب ساختمان دو روز ، شنبه و يكشنبه مهلت مي خواهد كه ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه ، اول روز كاري بهش تحويل بده تو اين ۴۸ ساعت مهندس و تيمش هر كاري مي كنند نمي توانند كارهاي نيمه تمام ساختمان رو تمام كنند و ساختمان رو آماده تحويل كنند. روز دوشنبه كه صاحب ساختمان براي تحويل خونه مياد با جسد حلق آويز شده مهندس پيمانكار مواجه مي شه. حالا نكته جالب اش مي دوني واسه من چي بود؟
اين ساختمان فقط نصب پريز برق و نظافت اش مونده بود! به دوستان ژاپني به تعجب گفتم اين چه آدمي بود. خب چرا خودكشي كرده براي همچين موضوع كوچكي! اين كه ديگه خودكشي نداره !
آنها با تعجب و دهان باز مرا نگاه مي كردند و مي گفتند: «خودكشي نداره؟ اين آينده شغلي اش به پايان رسيده بود. دو بار زير قولش زده! ديگه كسي بهش كار نميداد ...»

دوشنبه 09 آبان 1390 - 10:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :