زمان جاری : پنجشنبه 03 خرداد 1403 - 3:00 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



kami آفلاین



ارسال‌ها : 10
عضویت: 7 /7 /1390
محل زندگی: Konoha
سن: 23
تشکرها : 10
تشکر شده : 2
پاسخ : 4 RE لطیفه های بامزه
مرسی خیلی باحال بود...
---------------------
غضنفر سربازيش تموم ميشه، وقتي كارت پايان خدمتشو بهش ميدن نگاه ميكنه ميگه: ‌اي بابا، من كه ازينا چهارتا دارم
--
غضنفر دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته مي‌برده بالاي ساختمون. صاحب‌كارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري،‌ چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! غضنفر ميگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي‌كرد
--
به حيف نون مي گن برو استخر شيرجه بزن تو آب، بعدش بيا بالا شامپو گلرنگ رو تبليغ کن… خلاصه ميره بالا و شيرجه ميزنه، ولي از بخت بد سرش مي خوره به کف استخر
بعد از يه مدت بالاخره مياد بالا، رو مي کنه به دوربين، مي گه: مي خوام سالاد درست کنم
--
غضنفر دستش شکسته بوده از دکتر ميپرسه بعد از باز کردن گچ ميتونم ويالون بزنم ؟
دکتر ميگه بله ، ميگه چه خوب قبلا نمي تونستم
--
درتعزيه اي درلرستان،لرهابا تغييرتاكتيك نظامي توانستند يزيدراشكست دهند
--
غضنفر ميخواسته با دختر اسراييلي ازدواج كنه، به علامت اعتراض، سر سفره عقد حاضر نميشه

امضای کاربر :
Ero Sennin
سه شنبه 19 مهر 1390 - 23:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :